در سالهای نظام دوقطبی که آمریکا و شوروی براساس تفکر کمونیستی و سرمایه داری جهان را بین خود تقسیم کرده بودند ، ایالات متحده با نمایش و رقابت تسلیحاتی در پی آن بود تا با استفاده از شیوه های عملیات روانی ، شوروی و ایدئولوژی حاکم بر جوامع سوسیالیستی را به عنوان دشمن اصلی و خطرناک مردم آمریکا معرفی کند . از اینرو بی علت نیست که مقطع تاریخ سیاسی جنگ سرد عمیق ترین مولفه ها و شاخصهای انسجام و وحدت ملی درونی آمریکا را رقم میزند .
اما با گذشت زمان شوروی به دشمن و رقیب خطرناکی تبدیل شد و آمریکا برآن شد تا با سلسله اقداماتی آن کشور را از درون دچار فروپاشی کند . فروپاشی شوروی پیامدهایی را برای آمریکا درپی داشت . اولین و مهمترین پیامد آن حرکتهای تجزیه طلبانه ایالتهای مختلف آمریکا بود . این حرکتها ، آمریکا را با خطر جدی مواجه کرد فلذا برای برون رفت از این بحران نظریه برخورد تمدنها توسط هانتینگتون ارائه شد .
براساس این نظریه تمدن اسلامی در برابر تمدن غربی قرار گرفته و در مبارزه بین تمدنی ، تمدن غرب به پیروزی رسیده و دوباره حیات خود را ادامه می دهد .
همه عوامل دنیای غرب از رسانه های گروهی گرفته تا دستگاه دیپلماسی و ماشین جنگی و سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا بسیج شدند تا دشمن جدید را آماده کرده و خطر آنرا به مردم آمریکا و به تبع آن همه غربیها بقبولانند . اما در مردم آمریکا انگیزه ای برای مقابله با اسلام وجود نداشت فلذا ساسیتمداران آمریکایی پروژه 11 سپتامبر را طرحریزی کردند .
القاعده که از قبل برای چنین روزی تربیت یافته بود مامور اجرای طرح شد و بلافاصله پس از تخریب برجهای دوقلو اسلام و مسلمانان بعنوان متهم بلکه مجرم اصلی به دنیا معرفی شدند . از مسلمانان چهره ای خشن و خشونت طلب ساخته شده و جبهه ای جدید در برابر اسلام شکل گرفت .
تهاجم نظامی به افغانستان و عراق به بهانه مقابله با تروریسیم و سلاحهای کشتار جمعی ، همچنین تغییر نقشه سیاسی خاورمیانه و تغییر فضای فرهنگی و امنیتی منطقه در جهت منافع رژیم صیونیستی از طریق طرح خاورمیانه بزرگ از یکسو و تهاجم گسترده فرهنگی علیه جمهوری اسلامی (که مقام معظم رهبری از آن به ناتوی فرهنگی تعبیر کردند) از سوی دیگر ، همه در راستای استراتژی مقابله با اسلام و مسلمانان بود که پس از 11 سپتامبر به عنوان سیاست راهبردی دستگاه سیاست خارجی آمریکا پیگیری و اجرا شد.
اما چرا تمدن اسلامی بعنوان آلترناتیو شوروی انتخاب شد ؟ و چرا آمریکا به دنبال مهار و در صورت امکان نابودی انقلاب اسلامی است ؟ و چرا همانند شوروی طرح فروپاشی از درون را در ایران دنبال می کند ؟ مگر آمریکا به دنبال ایجاد دشمن فرضی در برابر خود و غربیها نبود ؟ پس چرا قصد دارد این دشمن تازه متولد شده را از بین ببرد ؟
بررسی روند رشد تمدن غرب نشان می دهد علی رغم اصرار غربیها تمدن غربی به نقطه ای رسیده که توان پاسخگویی به نیازهای جامعه را ندارد . انسان امروزی از فرهنگ غربی خسته شده و از رهیافتهای آن برای ساخت جهان مطلوب نا امید گشته است . تمدن غربی برای انسان غربی جز بی هویتی ، تهی شدن از اخلاقیات و به تبع آن انسانیت و توجه یکسویه به مادیگرایی ارمغانی نداشته است .
شاخصه های فطری او را سرکوب کرده و در عوض بخش حیوانی او را پرورش داده و بشر امروزی به دنبال نیمه گمشده وجود خویش است . او به خویشتن خویش بازگشته و به سوی معبود هستی متوجه شده است و به دنبال هویت گم شده خویش است و آنرا در دین و مخصوصاٌ اسلام یافته است . فلذاست که اندیشمندان و سیاستمداران غربی با یک تیر دو نشان را نشانه رفته اند ، از سویی با معرفی اسلام به عنوان دشمن خطرناک غرب ، جامعه غربی مخصوصاً آمریکا را از خطر فروپاشی نجات می دهند و از سوی دیگر نگرش و جهتگیری مردم به اسلام را به سوی مسیحیت تغییر جهت می دهند .
مسیحیت به دو دلیل توان پاسخگویی به خواست مردم را ندارد . اولاً به علت انحرافات تاریخی در آن و نیز تبلیغات زهراگینی که خود غربیها پس از رنسانس بر علیه آن اجرا کردند . تلاش سیاستمداران غربی در معرفی و دخالت دادن مراجع دینی در امورات اجتماعی هم کاری را از پیش نمی برد و آنها هرچه تلاش بکنند مردم بیشتر به سوی اسلام گرایش پیدا می کنند . فلذا غربیها و در راس آن آمریکا برآن شده تا تمدن اسلامی را در سرچشمه به انحراف بکشاند .
حمایت از گروههایی که به مخالفت با اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی برخواستند ، تخصیص بودجه کلان بمنظور پشتیبانی از جناحهای مخالف با اسلامیت نظام که قصد داشته و دارند تا انقلاب را از مسیر اصلی آن منحرف کنند بخشی از سیاست کلان و راهبردی نظام سلطه در داخل ایران است .
بدینجهت است که با روی کار آمدن دولت اسلامی(دولت نهم) موج مخالفتهای خارجی و داخلی علیه آن شروع شده و هر روز بر دامنه آن افزوده شده و وسیعتر و گسترده تر می شود . غرب با روی کار آمدن دولت عدالت محور تمام نقشه های خود را در طول سالیان دراز برای انحراف انقلاب اسلامی در خطر می بیند و قصد دارد با هر وسیله ممکن این دولت را از پا درآورد و متاسفانه بعضی از جناحهای سیاسی هم همسو با دشمنان اسلام بر این سیاست دامن می زنند . کسانی هم که در دولتهای قبل مجری سیاستهای غرب بوده اند تلاش می کنند تا با توسل به هر وسیله ای قدرت از دست رفته را دوباره بدست آورند و بازهم به اعمال ننگین خود در همراهی با دشمنان اسلام و کشور ادامه دهند .
امیدوارم مردم با هوشیاری سرمنشاء مخالفتها با دولت اسلامی دکتر احمدی نژاد را دریافته و به مقابله با آن بپردازند . انشاالله
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر / یاعلی